۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

اصلاح ابرو به قيمت كور كردن چشم ...

ﺇنّا للّه و ﺇنّا ﺇليه راجعون

بي شک يکي از مهمترين حوادث پس از انتخابات 22 خرداد 1388 حمله به کوي دانشگاه تهران است که ذهن اکثر افراد جامعه مخصوصا دانشجويان، اساتيد دانشگاه و بسياري از مسئولين را به خود معطوف كرده است. حادثه اي که ابعاد آن در مقايسه با حوادث مشابه قبلي، از جمله 18 تير 1378 بسيار وسيعتر است. از اين رو سوالات زيادي در افکار عمومي و به طور ويژه در ذهن دانشجويان و شاهدان حادثه پديد آمده است که علي القاعده بايد از طرف مسئولين به آنها پاسخ داده شود. بسياري از افراد، عدم برخورد قاطع با عاملان حوادث مشابهي همچون واقعه 18 تير 1378 را علت اصلي تکرار حوادث تلخ اخير ميدانند. لذا اذهان عمومي و دانشجويان بيش از پيش در پي يافتن پاسخ سوالات خود و شناسایی عاملان اين فاجعه ميباشند و پرواضح است که جز برخورد قاطع با عاملان، هيچ راهي براي بازگرداندن اعتماد از دست رفته آنها وجود ندارد.
مطالبي که در ادامه مي آيد بيشتر جنبه سوالي دارد. پرسش‌هايي که اميد است از طرف مسئولان به آنها پاسخ دقيق و قانع کننده داده شود. پرسش‌هايي که ذهن اکثر نزديکان به اين حادثه را درگير خود کرده است.
در تمام دنيا از جمله ايران ما، تاثيرگذارترين افراد در جامعه، نخبگان و فرهيختگان آن جامعه هستند و بيشترشان را دانشجويان ممتاز و اساتيد برجسته و افراد تحصيلکرده تشکيل ميدهند. پس نحوه برخورد با اين افراد، ميزان دخالت ايشان در اداره امور و ميزان ارزشي که براي دولت دارند ، در پيشرفت آن جامعه تاثير عميقي دارد. با اين مقدمه اين سوالات به وجود مي آيد که اگر دانشگاه تهران را به عنوان نماد آموزش عالي کشور و دانشجويان و اساتيد آن را به عنوان نماينده نخبگان جامعه که اکثريت آنها را دانشجويان تشکيل ميدهند‌‌‌ در نظر بگيريم و اگر واقعا اعتماد اين بخش از جامعه براي نظام ما مهم است، چگونه بايد به اين عدم اعتماد به وجود آمده در اثر حمله به کوي دانشگاه تهران و وقايعي از اين دست در ساير نقاط کشور عکس العمل نشان داد؟ آيا نخبه‌پروري صرفا يک شعار زيباست؟ آيا اين دانشجويان به درستي ميتوانند آينده سازان کشور باشند؟ آيا بهتر نيست دلايل معضلاتي مانند فرار مغزها را در تاثير اين برخوردها در نخبگان نيز جستجو کنيم؟ آيا ما مصرف کنندگان وحرام کنندگان پول نفتيم (آنطور که حمله کنندگان به کوي و برخي از افراد در بازداشتگاهها ميگفتند!) يا توليد کنندگان علم و آينده کشور؟
مسلما صِرف دانشجو بودن باعث تنزيه و برائت اين قشر نميشود، ليکن صرف ساکن بودن در کوي دانشگاه تهران نيز موجب نمیشود که دانشجو به اقدام عليه امنيت ملي متهم شود و مورد ضرب و شتم، آزار و اذیت و انواع رفتارهاي تاسف آور قرار بگیرد. اين جمله را به دفعات از مسئولين شنيده ایم که «مصلحت کشور اين است که اين حوادث از ذهن افراد ناپديد شود و مسکوت بماند»، همانطور که واقعه 18 تير 1378 مسکوت ماند و فاجعه اخير را رقم زد.
مسئولين محترم!
شايد بتوان آثار زخم ها و کتک ها را با دادن لباسهاي نو و ستاندن لباسهاي خوني دانشجويان برطرف کرد اما چگونه مي‌توان خاطره آن حوادث و فجايع را از کابوسهاي شبانه و دفتر حافظه آسيب ديدگان پاک کرد؟ آيا واقعاً مصلحت مانع افشاي حقايق است؟ اگر پاسختان مثبت است بايد عرض کنيم متاسفانه به خطا رفته‌‌ايد. مصلحت دانشجوست، اين دانشجوست که آينده کشور را ميسازد (خودتان هميشه اين را به ما مي‌گوييد).پس مصلحت دانشجو، مصلحت ايران فرداي ما و نظام ماست مگر اينکه براي اداره‌ي كشور به جاي پتانسيل علمي بر پتانسيل سركوب حساب كرده باشيد. اين مصلحت شما نتيجه اي جز نشان دادن چراغ سبز براي به وجود آمدن وقايع مشابه نداشته و نخواهد داشت. و اگر جوابتان منفي است، سکوت و پنهان کاري خيانت است. آيا مصلحت،حمله به کوي دانشگاه و وارد شدن در آن به بهانه دستگيري عده اي آشوبگر است؟آيا اعمال هر گونه رفتار زشت و خشن با آنان مصلحت است؟لازم نيست هربار پس از وقوع اين حوادث قدم رنجه کرده و در محل حادثه حاضر شويد و کميته حقيقت ياب تشکيل دهيد. بهتر نيست بر صندلي مسئوليت خود تکيه بزنيد و تصميمي اتخاذ کنيد که براي هميشه ريشه اين حوادث خشکانده شود؟ باور کنيد ما اين را بيشتر ميپسنديم. اين بهتر از اين است که در صحنه حادثه حضور داشته باشيد و براي دلگرمي و فروکش کردن خشم ما وعده هايي بدهيد که هرگز عمل نميکنيد.
ببخشيد که ما اينهمه سوال ميکنيم.آخر ما دانشجوييم.ما مجبوريم فقط سوال کنيم بدون اينکه انتظار شنيدن پاسخ آنها را داشته باشيم.ما به دنبال جواب آنها هم نميرويم زيرا قدرت آن را نداريم.زيرا همه در جواب بي گناهي ما به ما گفتند تر و خشک با هم ميسوزد!زيرا فهميديم در مواقعي ممکن است بي گناهي بزرگترين جرم شناخته شود.زيرا ما را از بازگشت به آنجا ترساندند.زيرا فهميديم آنقدر بي ارزش يا غريبيم که حتي خبري از ما در صداوسيما پخش نشده است...
مگر ما و شما به اسلامي که بر پايه احترام به حقوق افراد، حتي غير مسلمانان، بنا شده مسلمان نيستيم؟ مگر ما و شما به ديني که پيامبرش را به رافت و رحمت و مهرباني ميشناسيم مومن نيستيم؟ مگر ما فرزندان کساني نيستيم که خالق و حافظ همين انقلابي هستند که مصلحتش را شما تعيين ميکنيد؟ مگر نه اينکه ما لااقل به زبان مسلمانيم؟ مگر نه اينکه ما ايراني هستيم؟ بالاتر از همه اينها مگر نه اينکه ما انسانيم؟ رفتاري که با ما شد نه در شان اسلام بلکه در شان انسانيت نيز نبود. شايد هم واقعا آنها که حتاکي و فحاشي کردند، حمله و تجاوز کردند، ضرب و شتم کردند و خونمان را ريختند مسلمانند نه ما...!شايد تصور کنيد اغراق ميکنيم، ولي اين عين واقعيت است و همين واقعيت است که ما را مي آزارد. مگر نه اينکه همين دانشجويان در جنگ وانقلاب نيز جانفشاني کردند؟ مگر نه اينکه ما نيز براي دفاع از خاک وناموس و دين خود آماده ايم؟مگر نه اينکه شما هم در مواقع بحران مجبوريد از ما کمک بخواهيد؟پس چرا با رفتارتان ما را از خود ميرانيد؟مگر نه اينکه در اسلام و قوانين حقوقي آن همه افراد تا قبل از اثبات جرم بي گناهند يا حداقل قابل مجازات نيستند؟ پس چرا با ما اينگونه وحشيانه برخورد شد؟آيا ساکن کوي دانشگاه تهران بودن جرم است يا حمله وحشيانه و فجيع به افرادي که هنوز جرمشان ثابت نشده است؟آيا اين است اجراي دستورات اسلامي در کشوري که داعيه اجراي آن را دارد؟مگر نه اينکه خوابگاه ما حريم خصوصي ماست؟مگر نه اينکه گرفتن گوشيهاي همراه ما و جستجو در اطلاعات آن که گاهي کاملا خصوصي و خانوادگي است غير قانوني ميباشد؟شايد به زعم شما بتوان همه تقصيرها را به گردن لباس شخصيها يا افراد مشکوکي انداخت که هيچکس آنها را نميشناسد.ولي رفتار زشت و خشن نيروي انتظامي با ما را چطور؟رفاقت و هماهنگيشان با لباس شخصيها را چطور؟ ما چگونه به مسئولان و رسانه هايي اعتماد کنيم که آنچه را ما با چشمان خود مشاهده کرديم، يا تحريف کرده وبه عنوان خبر منتقل ميکنند يا حاضر به باور کردن آنها نيستند؟چگونه به آنها براي احقاق حق خود اميدوار باشيم؟چگونه اعتماد کنيم وقتي ديده و شنيده بوديم آنهايي که اموال عمومي و خصوصي مردم را تخريب ميکنند عده اي آشوبگرند ولي مقابل چشمان ما حتي نيروهاي انتظامي درها و پنجره هايمان را شکستند و اموالمان غارت و ويران شد؟چگونه خونمان به جوش نيايد وقتي مسئولان نيروي انتظامي از رأفت و مداراي نيروهايشان وآمار آسيب ديدگانشان صحبت ميکنند و اينکه براي سرکوب،از سلاح‌‌هاي پيشرفته و انواع گلوله‌‌ها استفاده نکردند و اينکه آنها حق دارند از دانشجويان شکايت کنند در حاليکه ما هم مدارا و رأفت آنها را در ضربه‌‌هاي باتومشان و هم در الفاظ رکيکي که نثارمان کردند و هم در گلوله‌‌هايي که منجر به آسيب ديدگي شديد برخي از دانشجويان شد وهم در حق شکايتمان از آنها ديديم؟چگونه قبول کنيم که از هويت افراد مهاجم اطلاعي ندارند يا اينکه نيروي انتظامي دخالتي در اين حادثه نداشت در حاليکه تعدادي از ما را به زندان وزارت کشور منتقل کردند؟آيا باور کنيم وزارت کشور از هويت آنان مطّلع نيست؟چگونه اميدوار باشيم در حاليکه به ما گفتند نيروي انتظامي نگاهدار امنيت و ناموس ماست و بسيج حافظ اسلام ماست اما ايشان پرده هاي اسلام را دريدند و حافظان ناموس٬بدترين الفاظ رکيک را نثار نواميس ما کردند؟چگونه باور کنيم وقتي مسئولين هيچ اشاره اي به حضور نيروهاي انتظامي در حادثه نداشتند در صورتيکه تعداد آنان بيشتر از ديگران بود و به وحشيانه ترين نوع ممکن دانشجويان را مورد ضرب و شتم قرار ميدادند؟چگونه منتظر عدالت باشيم در حاليکه هيچ شخص يا گروهي که مسئوليت پيگيري حوادث اخير را داشتند حتي يکبار هم با ما صحبت نکردند تا واقعيت را بدانند؟مسلما اين راه هرگز به حقيقت نميرسد.چگونه باور کنيم وزارت اطلاعات ما که الحق توانايي خوبي در پيدا کردن گروه هاي جاسوسي و تروريستي دارد، مدت بسيار طولاني است که هنوز نتوانسته مسئله لباس شخصيها را حل کند؟در غير اينصورت گمان بدتري ميرود و آن اينکه اين افراد آزادانه يا لااقل با اجازه و تحت نظر فعاليت ميکنند. چگونه ميتوان باور کرد اين حمله وحشيانه سازماندهي شده نبوده است وبالاتر اينکه چگونه ميتوان باور کرد عوامل وافراد شرکت داشته در آن را نميتوان يافت؟
ما از تشابه عاقبت اين اتفاق با 18 تير 1378 ميترسيم. ميترسيم از اينکه تمام خشونت ها٬زخم ها٬بي حرمتي ها و تحقيرها در يک ماشين ريش تراش خلاصه شود.ميترسيم از اينکه حمله وحشيانه ديگري خون دوستانمان را در کوي دانشگاه تهران بر زمين بريزد و باز مصلحت ها و بي عدالتي ها اجازه افشاي حقيقت و مجازات عاملان را ندهد.به همين دليل پاسخ سوالاتمان را از مسئولين ميخواهيم.
1-براي حمله به کوي دانشگاه تهران از چه کساني دستور يا اجازه گرفته شد؟ طبق قانون نيروي انتظامي بدون اجازه رييس دانشگاه حق ورود به کوي دانشگاه را ندارد.آيا آقاي فرهاد رهبر اجازه ورود دادند يا نيروي انتظامي غير قانوني وارد کوي شد؟در هر دو صورت به چه دليل اين کار را انجام دادند؟
2-چرا رييس دانشگاه تهران، رييس کوي دانشگاه، رييس نيروي انتظامي و هيچ مسئول ديگري در مورد حوادث اخير در مقابل دانشجويان پاسخگو نيستند؟
3-دقيقا چه کساني وارد کوي شدند و به کدام نهاد يا ارگاني وابسته بودند؟ به طور قطع شناسايي و يافتن آنها سخت تر از جمع آوري و ساماندهي آنها در نيمه شب براي حمله به کوي نخواهد بود.
4- با توجه به اين نکته که نيروي انتظامي حافظ امنيت ماست و براي اجازه ورود دادن به لباس شخصي ها و نهادهاي بي ربط که در پايان حمله دست بر گردن آنها داشتند بايد پاسخگو باشد، نقش نيروي انتظامي، بسيج(شهري)، نيروهاي اطلاعاتي، سپاه پاسداران و انصار حزب اله در اين درگيري ها و حمله به کوي چه بوده است؟
5-چگونه حقوق تضييع شده مالي، جسمي و روحي دانشجويان را ادا ميکنيد؟
6-چه تضميني وجود دارد که اينگونه حوادث ديگر تکرار نشود؟
7-يکي از اعمالي که به شدت ما را اذيت ميکرد و باعث توهين و تحقير ما شد، رفتار زشت و غير اسلامي برخي از مسئولين نيروي انتظامي در بازداشتگاه‌‌ها بود که حتي سن برخي از آنها از ما کمتر بود .اولا چرا و تحت حمايت چه سازماني مسئوليت ما در دست اين افراد که سن برخي از آنها به 20 سال هم نمي‌‌رسيد قرار گرفته بود؟و ثانيا چگونه، كي و كجا پاسخگوي بي‌احترامي‌‌ها و توهين‌‌هايشان خواهند بود؟ البته با توجه به اين نکته که اين افراد به راحتي از جانب ما قابل شناسايي مي‌‌باشند و اين بازخواست حق مسلم ماست.
8-براي همه بازداشت شدگان پرونده‌‌هاي قضايي تشکيل شده است. اگر به اين نکته توجه کنيم که بسياري از متهمان بي‌‌‌‌گناه بوده‌‌اند، چه تدبيري براي بسته شدن اين پرونده‌‌ها و عدم سوءسابقه آنان اتخاذ مي‌‌شود؟ حکم آزادي بدون بسته شدن پرونده همانند اين است که بي‌‌گناهي را سيلي بزنيم و از او بخواهيم اعتراض نکند چون ممکن است دوباره سيلي بخورد!
در پايان از مسئولان خواستاريم پاسخگوي سوالات ما باشند. باز هم متذکر ميشويم که تنها راه جلوگيري از تکرار اينگونه وقايع و بازگرداندن اعتماد دانشجويان نسبت به مسئولان، شناسايي و برخورد قاطع با تک تک عوامل و افراد دخيل در اين حادثه در يک دادگاه علني صالح و بيطرف ميباشد که حتي از محاکمه سران کشور و نيروي انتظامي باکي نداشته باشد.شايد حقيقت را براي بسياري از افراد بتوان مخفي کرد،ولي ما خود شاهد حقيقت بوده ايم.عکس العمل مسئولين کاملا نشان دهنده ميزان احترام و حقي است که براي دانشجويان،خانواده هاي ايشان،اذهان مردم،آينده کشور وعدالت قائلند.اين زياده خواهي ما نيست بلکه حق طلبي ماست.اين بار ديگر معذرت خواهي مسئولان، به تنهايي اثري نخواهد داشت.
الملک يبقي مع الکفر و لا يبقي مع الظلم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

مسعود پزشكیان نماینده تبریز و عضو كمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی در گفتگو با فردانیوز اظهار داشت: از نهادی كه مسول پخش پارازیت برای مختل كردن ماهواراها در شهر تهران است خواهش می كنیم به عواقب جدی این امواج مخرب بر سلامت شهروندان تهرانی توجه داشته باشد.

نماینده تبریز خاطرنشان كرد: متاسفانه پخش پارازیت به صورت كاملا بی ضابطه ای صورت میگیرد و در این خصوص به تنها چیزی كه توجه نمی شود سلامت شهروندان است. عضو كمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی با بیان اینكه در مورد تاثیرات مخرب پارازیت تفسیر های مختلفی وجود دارد اظهار داشت: شایع ترین اثر پارزیت ها تاثیر بر روح و روان افراد و مسائل ذهنی آنها است.

نماینده تبریز با اشاره به نقش نظارتی مجلس در دفاع از حقوق شهروندان گفت: مجلس در این مورد باید به صورت جدی وارد شود و از سلامت مردم دفاع كند